و تمام!
باورم نمیشه. بالاخره تموم شد. امروز ۱۴ مهره و دقیقا ۱۰ روز پیش خدمت من تموم شد. توی این ده روز اصلا دستم نمیرفت که بیام این پست رو بنویسم. هنوز وسط …
خسته شدم
هیچ وقت دوست نداشتم چیزی که بار منفی داشته باشه رو توی این وبلاگ منتشر کنم اما خب مثل اینکه نمیشه و این بار از حال بدم مینویسم. ۱۹ مرداد ماه خدمت …
مرحلهٔ آخر
۲۴ خرداد اومدم مرخصی و الان هم ۵ تیره. تو این مدت فقط یک نوشته توی سایت ویرگول منتشر کردم و بیشتر وقتم رو به دورهمی و معاشرت با آدمها گذروندم. انگار …
باز دارم میرم
فردا ساعت ۵ بعد از ظهر پروازمه و باز برای سه ماه میرم زاهدان. الان حالم خیلی خوبه! حتی از دفعهٔ پیش هم بهترم. اصلا دیگه استرسی ندارم و ناراحت هم نیستم …
تجربیات من از منشی شدن در پادگان
منشی شدن؟! همیشه یکی از ترسهای زندگیم، تلفنی صحبت کردن با یه نفر بود! شاید اگه با من تا الان تلفنی صحبت کرده باشید، هیچ وقت متوجه این موضوع نشدید اما نمیدونید …
نقشه عوض شد!
بر اساس شواهد و ادعاها من قرار بود این دفعه ۶ ماه پادگان وایستم و اواخر فروردین ماه بیام خونه. تا دو ماه اول برنامه همین بود اما یه سری تصمیمات جدید …
این بار طوری دیگر [آدیوبلاگ]
این اولین آدیوبلاگ منه! نمی دونم خوب شد یا نه. فردا ساعت یازده پروازمه و این دفعه اگه چیز خاصی پیش نیاد، میرم و شش ماه میمونم پادگان. حرفام رو ایندفعه به …
تقریبا به نیمه رسید!
آخرین پستم رو بامداد یازده مرداد نوشتم. حالا تقریبا ۸۲ روز از اون نوشته میگذره و من دوباره برگشتم خونه. روزهای اول رفتنم اینقدر بد بود که اصلا دلم نمیخواد راجع بهشون …
دوباره باید بروم
فردا ساعت ۱۱ پروازمه و باید دوباره برای ۳ ماه زاهدان باشم. زیاد نمیخوام چیزی بنویسم ولی فقط میخوام بگم که ایندفعه یک آدم دیگه داره میره زاهدان. من همون محمد کمالیام …
نجات دهندگان من در آن روزهای سخت
قبلا هم گفتم، نوشتن برای من همیشه یه مرهم بوده. توی اتوبوس که نشستم اولین کاری که کردم این بود که دفترچه و خودکارم رو در آوردم و شروع کردم به نوشتن. …
اخرین دیدگاهها