قبلا هم گفتم، نوشتن برای من همیشه یه مرهم بوده. توی اتوبوس که نشستم اولین کاری که کردم این بود که دفترچه و خودکارم رو در آوردم و شروع کردم به نوشتن. همین کار باعث شد تا یه گزارشنویسی داشته باشم تا پایان اون سه ماه. حدود ۳۰ صفحه مطلب نوشتم و همشون هم با ساعت و تاریخ دقیق ثبت شده. هر موقع خیلی روم فشار میومد احساس میکردم یه نفر توی کیفم هست که میتونم باهش درد و دل کنم و اون قشنگ به حرفام گوش...
آخرین دیدگاهها