۲۴ خرداد اومدم مرخصی و الان هم ۵ تیره. تو این مدت فقط یک نوشته توی سایت ویرگول منتشر کردم و بیشتر وقتم رو به دورهمی و معاشرت با آدمها گذروندم. انگار هر چی خدمتت میره بالاتر بهتر میفهمی که چطور از مرخصیهات استفاده کنی.
هنوز درک این قضیه سخته اما ۱۹ تیر میشم ۱۷ ماه خدمت و فقط یک ماه تا پایانش باقی میمونه! الان که به آخرای خدمت نزدیک شدم، نظرم راجع به خیلی چیزا تغییر کرده از جمله همین خدمت. کلی حرف برای گفتن دارم و ممکنه همهٔ این حرفها رو در قالب یک کتاب منتشر کنم.
الان بلیت برگشتم به زاهدان رو گرفتم و امیدوارم این آخرین بلیتی باشه که من برای زاهدان رفتن میگیرم.
اینقدر نظرم راجع به خدمت تغییر کرده که حتی الان دلم برای بچههای پادگان تنگ شده و منتظرم هفتهٔ دیگه بیاد و زودتر برم ببینمشون. رفاقتایی که توی اشکها و سختیها به وجود میاد برای همیشه موندگار باقی میمونه.
توی دستهبندی مطالب وبلاگم روی سربازی کلیک کنین. قشنگ اشکها و لبخندها و گذر زمان رو میبینید.
توی این چند روز کلی فیلم دیدم و کلی خوش گذروندم. این دفعه بیشتر از ۹۰ روز شد و ۱۱۳ روز زاهدان بودم. اما با این بیشتر موندنم کمر خدمت رو شکستم.
دیگه هیچ ۹۰ روز اجباری پیش نمیاد که دور از خونه و خانواده باشم. واقعا خوشحالم از این که به آخرش رسیدم و تونستم از پسش بر بیام.
کلی حرف برای گفتن دارم ولی هنوز زمان مناسبش نرسیده. فعلا سعی میکنم از این چند روز باقی مونده هم نهایت لذت و استفاد رو ببرم.
هنوز باورم نمیشه از یه همچین عنوانی برای این نوشتهام استفاده کردم اما خب واقعیت اینه که این دفعه باره آخره!
ایشالا بزودی برمیگردی 😍
ممنون محمد جان.
ایشاالله آزادی از خدمت سربازی قسمت همه ((:
واقعا ایشالا 🙂
نه به خدمت اجباری خداوکیلی
5ساله غیبت دارم
در واقع زن و بچه دارم
از کشور هم نمیتونم خارج بشم
گرفتار شدم
هر چیز اجباریای بده.
چه حجاب باشه چه خدمت!