نجات دهندگان من در آن روزهای سخت

کتاب

اشتراک‌گذاری

قبلا هم گفتم، نوشتن برای من همیشه یه مرهم بوده. توی اتوبوس که نشستم اولین کاری که کردم این بود که دفترچه و خودکارم رو در آوردم و شروع کردم به نوشتن. همین کار باعث شد تا یه گزارش‌نویسی داشته باشم تا پایان اون سه ماه. حدود ۳۰ صفحه مطلب نوشتم و همشون هم با ساعت و تاریخ دقیق ثبت شده.

هر موقع خیلی روم فشار میومد احساس می‌کردم یه نفر توی کیفم هست که می‌تونم باهش درد و دل کنم و اون قشنگ به حرفام گوش می‌ده. حالا شاید بعدا تصمیم گرفتم تا چیزهایی که نوشتم رو بیارم توی وبلاگم.

دومین چیزی که اونجا واقعا نقش ناجی رو برای من بازی می‌کرد کتاب‌هام بودن. توی اون مدت سه ماهه من ۷ تا کتاب خوندم و این به نظرم خیلی آمار خوبیه.

بیشتر این کتاب‌ها از نشر ماهی بودن. کاش می‌تونستم یه نفر از بچه‌های نشر ماهی رو پیدا کنم و ازش تشکر کنم بابت منتشر کردن اون همه کتاب خوب.

کتاب‌هایی که خوندم این‌ها بودن: آس و پاس در پاریس و لندن از نشر ماهی، موش‌ها و آدم‌ها از نشر ماهی، کتاب شعر بانگ نی از هوشنگ ابتهاج، خواب خوب بهشت از نشر ماهی، اعجاز کار پاره وقت، عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست از نشر میلکان، اعترافات یک قاتل از نشر ماهی.

وقتی کتاب موش‌ها و آدم‌ها رو شروع کردم، اینقدر توصیف‌هاش خوب و قشنگ بود که قشنگ یادم می‌رفت الان توی پادگانم! تنها دل‌خوشیم شده بود خوندن همون کتاب‌ها. دقیقا یادمه کتاب موش‌ها و آدم‌ها رو روز عید فطر تموم کردم و همون لحظه آخر کتاب هم یه متن برای ثبت نوشتم.

کتاب خواب خوب بهشت یکی از متفاوت‌ترین کتاب‌هایی بود که تا حالا خونده بودم. کتاب قسمت قسمت بود و هیچ قسمتی هم به هم مربوط نمی‌شد. داستان هر قسمت هم از وسط ماجرا شروع می‌شد و به پایان هم نمی‌رسید! شاید هر کسی از این سبک کتاب خوشش نیاد ولی من خیلی حال کردم با این کتاب. بعضی از قسمت‌هاش قشنگ من رو می‌برد به ایالت‌های آمریکا و کلی کیف می‌کردم باهشون و همش خدا خدا می‌کردم که تموم نشه این داستان.

کتاب آس و پاس در پاریس و لندن که مال جورج اورول هست رو خیلی وقت بود که خریده بودمش ولی هیچ وقت قسمت نمی‌شد شروعش کنم. اینقدر بدبختی‌های یک آدم آس و پاس توی این کتاب قشنگ توصیف شده بود که خیلی جاها قشنگ احساس هم‌ذات‌پنداری می‌کردم با جورج اورول.

کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست از مگان دیواین یکی از متفاوت‌ترین کتاب‌هایی بود که تا به حال خونده بودم. دیواین توی اون کتاب خیلی راحت و صریح صحبت می‌کنه و ممکنه همون اوایل خوندن کتاب بهتون بر بخوره که چرا نویسنده اینطوری داره صحبت می‌کنه! مگان می‌گه اگه عزیزی رو از دست دادید دنبال این نباشید که اون غم رو از بین ببرید، باید اون غم رو به دوش بکشید و فقط با یه سری راهکار رنجش رو کمتر کنید! خوندن این کتاب کار هر کسی نیست چون واقعا بعضی چیزهایی که می‌گه یک حقیقت دردناکه. ولی بعد از تموم کردن این کتاب تازه می‌فهمید که چه مطالب گرانبهایی رو به دست آوردید و یاد گرفتید.

کتاب بانگ نی هوشنگ ابتهاج مال یکی از بچه‌ها بود که به شعر زیاد علاقه داشت. کتاب خوبی بود ولی خب چیز زیادی ازش دستگیرم نشد. اما خوندن شعر، اون هم شعرهای هوشنگ ابتهاج همیشه برای آدم لذت بخشه.

آخرین کتابی هم که تموم کردم کتاب اعترافات یک قاتل از یوزف روت بود. این کتاب هم قشنگ من رو می‌برد توی کوچه پس کوچه‌های روسیه و پاریس. اگر بخوام از صد به این کتاب یک نمره بدم، نمرهٔ من هفتاده ولی خب به عنوان آخرین کتاب و این که دیگه نمی‌تونستم از جایی کتاب تهیه کنم گزینهٔ خوبی بود.

توی زاهدان یه کتاب فروشی هست که من وقتی واردش شدم کلا یادم رفت که سربازم و الان هم توی زاهدانم! کلا یه کتاب‌هایی رو توش پیدا کردم که توی مشهد هم به راحتی گیر نمیومد. اگر یه روزی رفتید زاهدان اون کتاب فروشی رو هم از دست ندید. آدرس پیج اینستاگرامشون رو هم می‌ذارم براتون تا یه نگاه بندازید بهش.

کتاب فروشی حکیم

بدون نوشتن و خوندن من یک روز هم اونجا دووم نمی‌آوردم. این پست رو هم نوشتم تا اگه کسی یه روزی خواست این مسیر رو بره، بدونه که به همراه داشتن این چیزها و انجام یه سری کارها می‌تونه یکم از سختی اون دوران کم کنه.

دیدگاه کاربران (2 دیدگاه)

  1. سلام داداش می خواستم بدونم آیا توی سربازی تایم آزاد هم هست تا آدم بتونه کتاب بخونه؟ اگه هست چه زمانی هست؟ و چند ساعت هست؟ لطفا به همه سوالاتم پاسخ بده خیلی مهمه برام ممنون

    1. سلام آرش جان. نمی‌تونم قطعی چیزی رو بهت بگم چون بیشتر بستگی به یگان و رسته‌ای که میوفتی داره. ولی در کل آره وقت کتاب خوندن می‌شه پیدا کرد توش. اگه رسته‌ات مشخص شده بگو تا بهت بگم تایمت توی روز چطوری تقسیم می‌شه و چه وقت‌هایی آزاده تایمت.

دیدگاهتان را بنویسید

یک قهوه من رو مهمون کنین :)دونیت
+