کتاب خرده عادتها آخرین کتابی بود که توی سال ۱۴۰۰ خوندم. خلق عادت همیشه چیزی بوده که بهش نیاز داشتم و فکر کردم این کتاب شاید همون گمشدهی من باشه. کتاب رو شروع کردم و استفان گایز همون اوایل کتاب چیزهایی رو بهتون میگه که مطمئن میشید با یه کتاب زرد روبرو نیستید و احتمالا این همون برنامهای هست که همیشه دنبالش میگشتید.
بریم سراغ کتاب خرده عادتها
من با این نوشته تقریبا میشه گفت کل داستان کتاب رو اسپویل میکنم. پس اگه این قضیه براتون مهمه این مطلب رو نخونید و برید کتاب رو تهیه کنید و شروع کنید به خوندنش.
اما اگر شلوغتر از این حرفهایید و یا کلا رابطهی خوبی با کتابها ندارید، من کلیت داستان رو به شما میگم شاید اینطوری بتونید یه تغییر چشمگیر توی برنامههای روتین روزانهتون داشته باشید.
قانون اول خرده عادتها اینه که عادتی که می خواین بسازید باید به طرز احمقانهای کوچیک باشه!
بذارید یکم بیشتر راجع به این کوچیک بودن صحبت کنیم. وقتی که شما تصمیم میگیرید ورزش کردن رو بیارید توی برنامه روتین روزانهتون، همیشه اینطوریه که با روزی یک ساعت یا نیم ساعت پیاده روی شروع می کنید.
اون روزهای اول چون انگیزه دارید زیاد این برنامه بد به نظر نمیاد و شاید خیلی هم مرتب انجامش بدید. اما مغز از همون اول میره سراغ ساز و کارهای دفاعی و هی میخواد مانع این تحرک داشتن شما بشه. روزای اول چون انگیزه دارید مغز کم میاره اما هر چی بیشتر جلو میرید مغز قدرتش بیشتر میشه و با دلیلهای موجه و غیر موجه باعث میشه تا این پیاده روی روزی نیم ساعت برای شما بیشتر از اون چیزی که هست دیده بشه و کم کم تنبلی میکنین و این از برنامهتون حذف میشه.
آخه اگر منطقی هم نگاه کنیم برای کسی که روزی حتی پنج دقیقه هم پیاده روی نمیکرده روزی نیم ساعت واقعا عدد بزرگیه و نمیشه از پسش بر اومد!
پس باید چیکار کنیم؟
این جاست که کتاب خرده عادتها میاد به کمکمون.
چرا یه عادت باید به طرز احمقانهای کوچیک باشه؟ چون این تنها راهیه که ما باهش میتونیم مغزمون رو گول بزنیم و وادارش کنیم به ساخت عادت.
حالا منظورمون از کوچیک بودن دقیقا چیه؟ اگر میخواین حرکت شنا رو در روز برای خودتون تبدیل به یه عادت روتین کنین، فقط روزی یک حرکت شنا رو برنامه ریزی کنین برای خودتون! آره دقیقا یک حرکت شنا. این حرکت شنا اینقدر کوچیک و احمقانهاس که دیگه مغزتون جلوی شما رو نمی گیره و میگه باشه خب حالا تو دو ثانیه انجامش بده و سریع جلوی برنامهی روزانهتون تیک ورزش کردن رو بزن.
دقیقا با این کار شما مغز رو گول زدید و تونستید یه خرده عادت برای خودتون خلق کنید.
حالا یه چیزی! روزی یک حرکت شنا واقعا چه قدر می تونه روی سلامتی تاثیرگذار باشه؟ تقریبا خیلی خیلی کم! پس این عادت به چه دردمون می خوره؟ الان توضیح میدم.
مغز تا قبل از شروع حرکت تمام تلاشش رو میکنه تا مانع شما بشه که اون کار رو انجام ندید اما وقتی شروع میکنید به انجام دادن اون حرکت مغز دیگه تسلیم میشه و تقریبا رهاتون میکنه تا کارتون رو انجام بدید.
پس نکته اینجا بود که ما با یک حرکت شنا فقط مغزمون رو گول میزنیم. وقتی میگی اوکی من الان یه حرکت شنا میرم تا ورزش امروز رو هم انجام داده باشم، وقتی اولین حرکت رو میری بعد به خودت میگی خب من که یکی رفتم یه چهار پنج تای دیگه هم روش به جایی بر نمیخوره که.
این چهار پنج تای دیگه دقیقا همون انقلابیه که خرده عادتها توی شما به وجود میارن. شما در واقع خیلی سخت در یک مبارزه با مغزتون قرار دارید و وقتی که با انجام فقط یک حرکت پیروز میشید تازه اونجاست که پیشروی شما شروع میشه.
بذارید یکم از برنامه روتین روزانهی خودم که از بعد از خوندن این کتاب برای خودم ساختم بهتون بگم.
من برای هر روز خودم این برنامه رو دارم: روزی یک حرکت شنا. روزی یک حرکت دراز و نشست و خوندن روزی یک صفحه کتاب.
خیلی مسخرهاس نه؟! همین برنامهی مسخره تا الان نزدیک به یک ماهه که داره مرتب انجام میشه و واقعا خودمم شگفت زده شدم از اینکه چجوری اینقدر قشنگ ادامه پیدا کرده.
مهم ترین نکتهای که توی برنامهی من وجود داره اینه که من هنوز هیچ کدوم از این برنامه ها رو به صورت یک دونه انجام ندادم و خیلی بیشتر از این حرفا بوده کارایی که من کردم. این همون گول زدن مغزه که برای من به خوبی جواب داده. وقتی خیلی خسته ام و یهو یادم میاد که عه هنوز خرده عادتهای امروز رو انجام ندادم، حتی وقتی تو رخت خوابم هستم و این قضیه یادم میاد. سریع پوزیشن عوض می کنم و حالت شنا میگیرم و میگم یه حرکت شنا میرم الان و تمام. ولی وقتی یه حرکت میرم میگم من که تا اینجا اومدم بذار اونقدر برم تا خسته باشم دیگه اینطوری بهتر هم خوابم میبره.
من با همین برنامه دارم کتاب رنج های ورتر جوان رو می خونم. یهو طی روز یادم میاد که یک صفحه کتابم رو نخوندم که. بعد شروع می کنم و تا قبل از این که اپ طاقچه رو برای کتاب خوندن باز کنم میگم فقط یک صفحهها بعدش میرم اینستا میچرخم ولی وقتی به خودم میام می بینم که یک ربعه که دارم کتاب می خونم و حتی دلم نمیاد تمومش کنم!
این همون تغییریه که خردهعادتها می تونن توی زندگی شما به راحتی به وجود بیارن.
جالبه خود استفان گایز توی یکی از خاطراتش میگه من وقتی برنامه باشگاه رفتن رو برای خودم چیندم. بعضی روزها بود که واقعا حوصله رفتن به باشگاه رو نداشتم و میگفتم باشه امروز باشگاه نمیرم اما ماشین رو بر میدارم و تا دم در باشگاه میرم و بر میگردم.
فقط تا دم درش میرم نه بیشتر و تا لحظه قبل از رسیدن به در باشگاه هم برنامه همین بود واقعا اما وقتی باشگاه رو میدید می گفت من که تا اینجا اومدم بذار برم چهارتا حرکت هم بزنم دیگه. و اینطوری ساز و کار دفاعی مغز رو شکست میداد و می تونست خرده عادتش رو پابرجا نگهداره.
جالبه حتی یه سری اپ هم برای مدیریت عادتهاتون وجود دارن و من خودم از اپ HabitNow استفاده میکنم. کار با این نرم افزار خیلی راحته و کافیه توش عادتهای روزانه تون رو تعریف کنید و بعد از اینکه هر روز خرده عادتتون رو انجام میدید تیکش رو بزنید و بعدا هم میتونید گزارش گیری کنین از رفتارهاتون.
در ادامه هم میتونید یک اسکرین شات از این برنامه ببینید.
خب تا اینجا من کلیت این کتاب رو گفتم اما فکر نکنید با خوندن این نوشته می تونید ادعا کنید که اون کتاب رو هم خوندید و کل ماجرا رو گرفتید و دیگه نیازی به اون کتاب ندارید. اصلا اینطوری نیست.
مثلا در جایی از کتاب میاد راجع تاثیر قند خون صحبت میکنه و با مثالهای متعدد میگه که سطح قند خون ما چه قدر میتونه روی انجام دادن و ساخت یه عادت موثر باشه.
جایی دیگه از کتاب میاد راجه این که انگیزه چه قدر چیز بدیه صحبت میکنه و میگه باید تلاش کنید تا انگیزه رو به اراده تبدیل کنید.
و چندین تا مواردی از این قبیل که فقط با خوندن کتاب به دست میاد.
من نسخهی الکترونیکی این کتاب رو از طاقچه خوندم اگر شما هم با کتاب های الکترونیکی مشکلی ندارید میتونید همین کار رو بکنید و گرنه نسخهی کاغذی اون هم در بازار موجوده.
یادتون باشه ما توی این پست از کتاب خرده عادتها نوشتهی استفان گایز صحبت کردیم. یه کتاب دیگه هم تقریبا با همین نام از جیمز کلیر وجود داره که من اون رو نخوندم و نظری هم راجع بهش ندارم.
بسیار عالی بود. من با کتاب اثر مرکب شروع کردم و قصد دارم بعدش برم سراغ خرده عادت ها. ممنون از توضیحات کامل و کاربردیتون
خوشحالم از اینکه مفید بوده.