بر اساس شواهد و ادعاها من قرار بود این دفعه ۶ ماه پادگان وایستم و اواخر فروردین ماه بیام خونه. تا دو ماه اول برنامه همین بود اما یه سری تصمیمات جدید باعث شد تا نظرم رو تغییر بدم و سر همون موعدش بیام خونه.
تصمیم گرفتم کنکور ثبت نام کنم و به خاطر اینکه به هیچ یک از اطلاعات تحصیلیم دسترسی نداشتم باید حتما میومدم خونه و از اونجا کارم رو شروع میکردم.
حدود یک ماه پیش قضیه رو به داداشم گفتم و گفت حالا که اینطوریه بیا یه سورپرایز قشنگ داشته باشیم برای بقیه. حدود ۳ هفته درگیر برنامهریزی و هماهنگی بودیم! کلی فاکتور باید درست در میومد تا اون چیزی که ما میخوایم اجرا بشه. از به وجود نیومدن مشکل توی پادگان بگیرین تا تاخیر نداشتن پرواز و … .
خدا رو شکر همه چی به بهترین شکل ممکن انجام شد و روز ۱۵ بهمن ۹۹ تبدیل شد به یکی از بهترین روزهای زندگیم. نتیجهٔ اون روز شد همون کلیپی که توی پیج اینستام گذاشتم. اونقدر بازخوردهای اون ویدیو خوب بود که واقعا تعجب کردم خودم از این حجم از واکنش.
فقط یه چیز راجع به اون روز بگم. اگه کل این ۱۲ ماه سختی حاصلش همون اشک شوق مامانم و خانواده بود، من واقعا از چیزهایی که بهم گذشته راضیام!
اگر خواستید ویدیو رو ببینین به پیج اینستام با آیدی @kamaalix مراجعه کنین.
واقعا 6 ماه رو که نوشته بودی خیلی تعجب کردم، منم سرباز بودم و 6 ماه تو پادگان آدم رو دیوونه میکنه، خوشحالم که تو این روز برگشتی و خانواده رو خوشحال کردی…
راستی محمد جان یه پادکست رو وبلاگم گذاشتم، خیلی دوست دارم نظرت رو برام تو وبلاگ بنویسی…
سلام محمد جان. آره ۶ ماه خیلی بود 🙂 . همین الان میرم سراغ وبلاگت.